کد مطلب:95276 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:164

نقش ماهرانه معاویه در قتل عثمان











علی در نامه های خود به معاویه می گوید تو دیگر چه می گوئی؟ دست نامرئی تو تا مرفق در خون عثمان آلوده است، باز دم از خون عثمان می زنی؟

[صفحه 181]

این قسمت فوق العاده جالب است. علی پرده از رازی بر می دارد كه چشم تیز بین تاریخ كمتر توانسته است آنرا كشف كند، تنها در عصر جدید است كه محققان به دستیاری و رهنمائی اصول روانشناسی و جامعه شناسی از زوایای تاریخ این نكته را بیرون آورده اند اگر نه اكثر مردم دوره های پیشین باور نمی كردند كه معاویه در قتل عثمان دست داشته باشد و یا حداقل در دفاع از او كوتاهی كرده باشد.

معاویه و عثمان هر دو اموی بودند و پیوند قبیله ای داشتند، امویان بالخصوص چنان پیوند محكم براساس هدفهای حساب شده و روشهای مشخص شده داشتند كه مورخین امروز پیوند آنها را از نوع پیوندهای حزبی در دنیای امروز می دانند.

یعنی تنها احساسات نژادی و قبیله ای آنها را به یكدیگر نمی پیوست، پیوند قبیله ای زمینه ای بود كه آنها را گرد هم جمع می كند و در راه هدفهای مادی متشكل و هماهنگ نماید. معاویه شخصا نیز از عثمان محبتها و حمایتها دیده بود و متظاهر به دوستی و حمایت او بود، لذا كسی باور نمی كرد كه معاویه باطنا در این كار دست داشته باشد.

معاویه كه تنها یك هدف داشت و هر وسیله ای را برای آن هدف مباح می دانست و در منطق او و امثال او نه عواطف انسانی نقشی دارد و نه اصول، آن روزی كه تشخیص داد از مرده عثمان بهتر می تواند بهره برداری كند تا از زنده او و خون زمین ریخته عثمان بیشتر به او نیرو می دهد تا خونی كه در رگهای عثمان حركت می كند، برای قتل او زمینه چینی كرد و در لحظاتی كه كاملا قادر بود كمكهای موثری به او بدهد و جلو قتل او را بگیرد، او را در چنگال حوادث تنها گذاشت.

[صفحه 182]

ولی چشم تیزبین علی دست نامرئی معاویه را می دید و جریانات پشت پرده را می دانست، اینست كه رسما خود معاویه را مقصر و مسئول در قتل عثمان معرفی می كند.

در نهج البلاغه نامه مفصلی است كه امام در جواب نامه معاویه نوشته است. معاویه در نامه خود امام را متهم می كند به شركت در قتل عثمان و امام علیه السلام به او این طور پاسخ می گوید:

«ثم ذكرت ما كان من امری و امر عثمان فلك ان تجاب عن هذه لرحمك منه، فاینا كان اعدی له و اهدی الی مقاتله، امن بذل له نصرته فاستقعده و استكفه؟ ام من استنصره فتراخی عنه و بث المنون الیه حتی اتی قدره علیه؟!... و ما كنت لاعتذر من انی كنت انقم علیه احداثا فان كان الذنب الیه ارشادی و هدایتی له فرب ملوم لا ذنب له و قد یستفید الظنه المتنصح و ما اردت الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توكلت».[1].

اما آنچه درباره كار مربوط به من و عثمان یاد كردی، این حق برای تو محفوظ است كه پاسخ آنرا بشنوی، زیرا خویشاوند او هستی. كدامیك از من و تو بیشتر با او دشمنی كردیم و راههایی را كه به قتل او منتهی می شد بیشتر نشان دادیم؟ آنكس كه بیدریغ در صدد یاری او بر آمد اما عثمان به موجب یك سوء ظن بیجا خود طالب سكوت او شد و كناره گیری او را خواست یا آنكس كه عثمان از او یاری خواست و او به دفع الوقت گذراند و موجبات مرگ او را

[صفحه 183]

برانگیخت تا مرگش فرا رسید؟ البته من هرگز از اینكه خیر خواهانه در بسیاری از بدعتها و انحرافات بر عثمان انتقاد می كردم پوزش نمی خواهم و پشیمان نیستم. اگر گناه من این بوده است كه او را ارشاد و هدایت كرده ام آنرا می پذیرم، چه بسیارند افراد بیگناهی كه مورد ملامت واقع می شوند، آری گاهی ناصح و خیرخواه نتیجه ای كه از كار خود می گیرد بدگمانی طرف است. من جز اصلاح تا حدی كه در قدرت دارم قصدی ندارم جز از خدا توفیقی نمی خواهم و بر او توكل می كنم.

در یك نامه دیگر خطاب به معاویه چنین می نویسد:

«فاما اكثارك الحجاج فی عثمان و قتلته فانك انما نصرت عثمان حیث كان النصر لك، و خذلته حیث كان النصر له».[2].

اما اینكه تو فراوان مسأله عثمان و كشندگان او را طرح می كنی، تو آنجا كه یاری عثمان به سودت بود او را یاری كردی و آنجا كه یاری او به سود خود او بود او را واگذاشتی.

قتل عثمان خود مولود فتنه هایی بود و باب فتنه هایی دیگر را بر

[صفحه 184]

جهان اسلام گشود كه قرنها دامنگیر اسلام شد و آثار آن هنوز باقی است. از مجموع سخنان علی در نهج البلاغه بر می آید كه بر روش عثمان سخت انتقاد داشته است و گروه انقلابیون را ذیحق می دانسته است. در عین حال قتل عثمان را در مسند خلافت به دست شورشیان با مصالح كلی اسلامی منطبق نمی دانسته است. پیش از آنكه عثمان كشته شود علی این نگرانی را داشته است و به عواقب وخیم آن می اندیشیده است. اینكه جرائم عثمان در حدی بود كه او را شرعا مستحق قتل كرده بود یا نه و دیگر اینكه آیا موجبات قتل عثمان را بیشتر اطرافیان خود او به عمد یا به جهل فراهم كردند و همه راهها را جز راه قتل عثمان بر انقلابیون بستند، یك مطلب است و اینكه قتل عثمان به دستور شورشیان در مسند خلافت به مصلحت اسلام و مسلمین بود یا نبود، مطلب دیگر است.

از مجموع سخنان علی بر می آید كه آن حضرت می خواست عثمان راهی را كه می رود رها كند و راه صحیح عدل اسلامی را پیشه نماید. و در صورت امتناع، انقلابیون او را بركنار و احیانا حبس كنند. و خلیفه ای كه شایسته است روی كار بیاید، آن خلیفه كه مقام صلاحیت دار است بعدها به جرائم عثمان رسیدگی كند و حكم لازم را صادر نماید.

لهذا علی نه فرمان به قتل عثمان داد و نه او را علیه انقلابیون تایید كرد. تمام كوشش علی در این بود كه بدون اینكه خونی ریخته شود خواسته های مشروع انقلابیون انجام شود، یا عثمان خود علیه روش گذشته خود انقلاب كند و یا كنار رود و كار را به اهلش بسپارد. علی درباره دو طرف اینچنین قضاوت كرد:

[صفحه 185]

«استأثر فاساء الاثره و جزعتم فأساتم الجزع».[3].

عثمان روش مستبدانه پیش گرفت همه چیز را به خود و خویشاوندان خود اختصاص داد و به نحو بدی این كار را پیشه كرد و شما انقلابیون نیز بی تابی كردید و بد بیتابی كردید.

آنگاه كه به عنوان میانجی خواسته های انقلابیون را برای عثمان مطرح كرد، نگرانی خود را از اینكه عثمان در مسند خلافت كشته شود و باب فتنه ای بزرگ برای مسلمین باز شود به خود عثمان اعلام كرد. فرمود:

«و انی انشدك الله ان تكون امام هذه الامة المقتول، فانه كان یقال: یقتل فی هذه الامة امام یفتح علیها القتل و القتال الی یوم القیامة، و یلبس امورها علیها، و یبث الفتن فیها، فلا یبصرون الحق من الباطل، یموجون فیها موجا، و یمرجون فیها مرجا».[4].

من تو را به خدا سوگند می دهم كه كاری نكنی كه پیشوای مقتول این امت بشوی زیرا این سخن گفته می شد كه در این امت یك پیشوا كشته خواهد شد كه كشته شدن او در كشت و كشتار را بر این امت خواهد گشود و كار این امت را بر او مشتبه خواهد ساخت و فتنه ها بر این امت خواهد انگیخت كه حق را از باطل نشناسند و در آن فتنه ها غوطه

[صفحه 186]

بخورند و درهم بیامیزند.

همانطور كه قبلا از خود مولی نقل كردیم، آن حضرت در زمان عثمان رو در روی او و یا در غیاب او بر او اعتراض و انتقاد می كرده است. همچنانكه بعد از درگذشت عثمان نیز انحرافات او را همواره یاد می كرده است و از اصل: «اذكروا موتاكم بالخیر»- كه گفته می شود سخن معاویه است و به نفع حكومتها و شخصیتهای فاسد گفته شده كه سابقه شان با مردنشان لوث شود تا برای نسلهای بعدی درسی و برای حكومتهای فاسد بعدی خطری نباشد- پیروی نكرده است. اینك موارد انتقاد:

1- در خطبه 128 جمله هایی كه علی علیه السلام در بدرقه ابوذر هنگامی كه از جانب عثمان به ربذه تبعید می شد فرموده است، در آن جمله ها كاملا حق را به ابی ذر معترض و منتقد و انقلابی می دهد و او را تایید می كند و بطور ضمنی حكومت عثمان را فاسد معرفی می فرماید.

2- در خطبه 30 جمله ای است كه قبلا نقل شد: «استأثر فاساء الاثره» عثمان راه استبداد و استیثار و مقدم داشتن خود و خویشاوندان خویشرا بر افراد امت پیش گرفت و به شكل بسیار بدی رفتار كرد.

3- عثمان مرد ضعیفی بود، از خود اراده ای نداشت خویشاوندانش، مخصوصا مروان حكم كه تبعید شده پیغمبر بود و عثمان او را به مدینه آورد و كم كم به منزله وزیر عثمان شد، سخت بر او مسلط شدند و به نام او هر كاری كه دلشان می خواست می كردند. علی علیه السلام

[صفحه 187]

این قسمت را انتقاد كرد و رو در روی عثمان فرمود:

«فلا تكونن لمروان سیقة یسوقك حیث شاء بعد جلال السن و تقضی العمر».[5].

تو اكنون در با شكوه ترین ایام عمر خویش هستی و مدتت هم پایان رسیده است با اینحال مهار خویش را به دست مروان مده كه هر جا دلش بخواهد تو را به دنبال خود ببرد.

4- علی مورد سوء ظن عثمان بود، عثمان وجود علی را در مدینه مخل و مضر به حال خود می دید، علی تكیه گاه و مایه امید آینده انقلابیون به شمار می رفت خصوصا كه گاهی انقلابیون به نام علی شعار می دادند و رسما عزل عثمان و زمامداری علی را عنوان می كردند، لهذا عثمان مایل بود علی در مدینه نباشد تا چشم انقلابیون كمتر به او بیفتد، ولی از طرف دیگر بالعیان می دید خیرخواهانه میان او و انقلابیون وساطت می كند و وجودش مایه آرامش است از اینرو از علی خواست از مدینه خارج شود و موقتا به مزرعه خود در «ینبع» كه در حدود ده فرسنگ یا بیشتر با مدینه فاصله داشت برود. اما طولی نكشید كه از خلأ ناشی از نبود علی احساس ناراحتی كرد و پیغام داد كه به مدینه برگردد.

طبعا وقتی كه علی برگشت شعارها بنامش داغتر شد، بار دیگر از علی خواست مدینه را ترك كند. ابن عباس پیغام عثمان را آورد كه تقاضا كرده بود بار دیگر مدینه را ترك كند و به سر مزرعه اش برود.

[صفحه 188]

علی از این رفتار توهین آمیز عثمان ناراحت شد و فرمود:

«یا ابن عباس ما یرید عثمان الا ان یجعلنی جملا ناضحا بالغرب اقبل و ادبر، بعث الی ان اخرج ثم بعث الی ان اقدم ثم هو الان یبعث الی ان اخرج، و الله لقد دفعت عنه حتی خشیت ان اكون آثما».[6].

پسر عباس! عثمان جز این نمی خواهد كه حالت من حالت شتر آبكش باشد كه كارش اینست در یك مسیر معین هی برود و برگردد، عثمان پیام فرستاد كه از مدینه خارج شوم سپس پیام داد كه برگردم اكنون بار دیگر تو را فرستاده كه از مدینه خارج شوم. به خدا قسم آنقدر از عثمان دفاع كردم كه می ترسم گنهكار باشم.

5- از همه شدیدتر آنچیزی است كه در خطبه «شقشقیه» آمده است:

«الی ان قام ثالث القوم نافجا حضنیه بین نثیله و معتلفه و قام معه بنو ابیه یخضمون مال الله خضم الابل نبته الربیع الی ان انتكث علیه فتله و اجهز عمله و كبت به بطنته».

تا آنكه سومین آن گروه به پا خاست آكنده شكم میان سرگین و چراگاهش، خویشاوندان وی نیز قد علم كردند و مال خدا را با تمام دهان مانند شتر كه علف بهاری را می خورد،

[صفحه 189]

خوردن گرفتند تا آنگاه كه رشته اش باز شد و كارهای ناهنجارش مرگش را رساند و شكم پرستی، او را به سر در آورد.

ابن ابی الحدید در شرح این قسمت می گوید:

«این تعبیرات از تلخترین تعبیرات است و به نظر من از شعر معروف حطیئه كه گفته شده است هجو آمیزترین شعر عرب است شدیدتر است»

شعر معروف حطیئه اینست:


دع المكارم لاترحل لبغیتها
و اقعد فانك انت الطاعم الكاسی

[صفحه 190]


صفحه 181، 182، 183، 184، 185، 186، 187، 188، 189، 190.








    1. نهج البلاغه، نامه 28.
    2. نهج البلاغه، نامه 37.
    3. نهج البلاغه، خطبه 30.
    4. نهج البلاغه، خطبه 163.
    5. نهج البلاغه خطبه 163.
    6. نهج البلاغه خطبه 235.